جعفر قلی زنگلی

وی از ایل زنگلا بود و در خانواده ای ساده روستایی در قلعه گوگان واقع در شکاف کوهی در شمال شرقی قوچان دیده به جهان گشود. در کودکی از مکتب خانه می گریخت و لذا مدارج تحصیلی را طی نکرد اما چنانکه از اشعارش بر می آید به چهار زبان احاطه داشت و در ترکیب بند معروف « دلبرامن» ، « من له ته جاری نظر کربی ملال» که به آهنگ شاختایی خوانده می شد تبحر خود را به اثبات رسانده و یک لنگه ترکی، یک لنگه کردی و یک لنگه فارسی آورده است. روایت است در دوران جوانی جذبه شهودی به او دست داده و عاشق زیبا رویی به نام ملواری شد و در پی آن مجنون وار سر به کوه و بیابان گذاشت و او را از سنگ ها و صخره ها طلب کرد و از واحد های میان راه بی تردید ولی در آن ایام بی بهره از سواد بوده چنانکه خود می گوید: « با سواد نیستم قسم به جزء جزء قرآن که شاعرم» اما چندان دور از ذهن نیست که در اواخر عمر علاوه بر خواندن قادر به نوشتن نیز بوده باشد.
از زمره روایاتی که به شخصیت جعفر قلی در هاله ای از تقدس و تبرک جنبه اسطوره ای بخشیده مربوط است به مردم گوگان و مرحوم برات سام کپکان: جعفر قلی هنوز کودکی بیش نبود که پدرش به سرای واقعی شتافت، پس از چندی عمویش با مادر او ازدواج کرد جعفر قلی را به مکتب خانه گذاشتند اما او گاه و بی گاه از مکتب خانه می گریخت پنها نی از روستا خارج می شد و به داخل شکاف کوهی در نزدیکی گوگان می رفت و ظهر هنگام تعطیل شدن مکتب به خانه می گشت. مادر پس از مدت ها از این موضوع با خبر شد و پسر را نیز گرفت. هم او نقل می کند که در میان شکاف کوه بالاتر از گورستان گوگان دری باز شد و جعفر قلی به درون آن رفت دوازده سید نورا نی گرداگرد نشسته بودند جعفر قلی سلام کرد و سپس در میان آنان نشست مردم می گویند از عالم غیب قرآنی زر نگار و دوتاری با نوایی جانسوز به او اعطا شده بود.
جعفر قلی می گوید: دوتاری به من دادند، شب پیش در عالم رویا شب چهار شنبه بود که خود را در رویا یافتم مرا شهر به شهر بردند و تا خیوه و بخارا گرداندند، پرده برداشتند و من آن گلزار را ندیدم بتی به زیبایش در هیچ دیاری نیافتم.
مردم منطقه ترانه های او را زمزمه می کنند و به فرزندان خود می آموزند و او را نظر کرده و مستجاب الدعوه می دانند و عاشق ملواری. دختری که کوچکترین نام و نشانی از او و قبیله اش بر زمین خدا نبوده و نیست.
نظرات شما عزیزان:
ارمان 
ساعت18:46---28 فروردين 1391
اولین قومی که به این سرزمین امد چه قومی بوداز کرمانجها
ارمان 
ساعت18:43---28 فروردين 1391
با سلام خواهش مند است بیشتر در مورد کرمانج ونحوه زندگی انها و سکونت انها در خراسان شمالی بجنورد توضیح دهید
t.m 
ساعت18:20---28 بهمن 1389
با یاد و یاری خدا
کُرمانج سرا بر آن است تا چهره ی مردمانی انگار فراموش شده را در زبان، فرهنگ و تاریخ بی همتایشان نشان دهد.
مردمانی که وقتی پا در خاک ،کلمه، موسیقی ،شعر و تاریخشان می گذاری از آن بوی غربت و خون شهیدانی هزار ساله به مشام می رسد، بوی تعبید، جدایی و مرگ، بوی خونی پیروز که بر علف ها چکید تا به رنج و توان آرش حرمت بگذارد…
کُردهای کُرمانج شمال خراسان از زمان شاه اسماعیل اول تا شاه عباس صفوی از مناطق
شمال غربی ایران به بخش های شمال شرقی کشورمان کوچانده شدند
تا در برابر یورش های بی امان ازبکان و ترکمنان به ایران پاسدران مرزهای کشورمان باشند.
کُرمانج سرا بر آن است تا ضمن پاسداری از زبان و فرهنگ بیش از یک میلیون
کُرد ساکن در شمال خراسان این مرزبانان فراموش شده را به دیگر ایرانیان بازشناساند.
www.kurmanj.dxd.ir
www.tagghi.blogfa.com
|